اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

نمیدونم چرا هر وقت برای انجام یه کاری برنامه ریزی میکنم خود به خود اون کار انجام نمیشه.مثلا الان دو هفتست میخوام برم آموزشگاه برام مشکل پی میاد.البته از بعد از عید این کار رو میخواستم انجام بدم ولی این دو هفته مثلا جدیه جدی میخواستم برم. 

مشکلاتی که سر راهم پی میاد اول از همه همین نت هست.وقتی مام توش گذشت زمان رو کاملا فراموش میکنم. 

بذار ببینم...وقتی پای نتی هیچی از گذر زمان نمیفهمی...درسته؟ 

-آره ..هیچی...همش دلم میخواد بیشتر بمونم.مثلا الان...کلی کار دارما..ولی نشستم اینجا و دارم تایپ میکنم.از اون ورم بازی نت گامان بازه.بعدشم میخوام برم ورق بازی کنم.غذام هم رو گازه تا جا بیافته شام بخوریم. 

خوب پاشو برو به کارات برس بعدا بیا اینجا.در نمیره که کامپیوتر. 

-میدونم ...ولی الان حس کار ندارم.حوصلم سر رفته.میخوام یه کم بازی کنم...بعد پا میشم. 

خوب گلم..میبینی! کرم از خود درخته. 

خوب خودمم بدم نمیاد اینجا باشم.اصلا میدونی چیه؟بس که سرگرمی ندارم.میام اینجا.هم بی درد سره .هم دیگه نمیخوام از خونه بزنم بیرون.باید یه مانتو جدید بخورم.کفشمم داغونه.پری روز میخواستم کفش بخرم..دیدم به لعنت خدا نمیارزن.مانتوم هم داغونه.شاید یکی از دلایلش همین باشه. 

-به نظر من که اینجوری نیست.مگه قبلا مانتوت داغون بود که چپیده بودی تو خونه عین مرغ کرچ؟

نظرات 1 + ارسال نظر
باران 1 آذر 1390 ساعت 09:42

گر من ز می مغانه مستم هستم
گر کافر و گبر و بت‌پرستم هستم
هر طایفه‌ای به من گمانی دارد
من زان خودم هر آنچه هستم هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد