مهدی پیشرفت خوبی داره.معلمش میگه.صبحها با سرویس میره و ظهرها من میرم دنبالش.تو را به خیلی چیزها فکر میکنم.خیلی چیزهایی که دارن دورو برم اتفاق میافتن.به هر چیز کوچیکی که از کنارم رد میشه حتی صدا آب کثیفی که از جوب کنار خیابون گذر میکنه.به عابرا.با پرنده ها.به سربازی که اونور دیوار بلند روی یه برجک ایستاده و نگهبانی میده.به زمستون.به بهار.به خرید شب عید که خیلیه....
این متن رو نمیدونم کی نوشتم اما میدونم مربوط به پیش دبستانی مهدی فکر کنم نزدیک عید بوده که در باره خرید عید اشاره کردم کاش کاملش میکردم...چه زود گذشت!
فکر بلبل همه این است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
(حافظ)
اکر یک روز بتونم به هر چیزی فکر نکنم اون روز روز رستگاری منه